تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
سالار مرد

سالار مرد


سالار مرد

درباره وبلاگ









آمار

  • تعداد آنلاین : 0
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 0
    هفته گذشته : 4
    ماه گذشته : 5
    سال گذشته : 36
    بازدید کل : 116
    تعداد پست ها : 4
    تعداد نظرات : 0


امكانات جانبي


بحث این هفته راجب این مسئله است: خانواده نقش مهمی در ازدواج و انتخاب همسر ایفا می کند. و در فرهنگ فردگرا، فرد خودش انتخابگر است و توجهی به زمینه های فرهنگی، نظر خانواده و... نمی کند.

سبک‌های همسرگزینی دربرگیرنده پنج سبک زیر است:

خواستگاری با رضایت خود و خانواده

خواستگاری و ازدواج اجباری

آشنایی و ازدواج  در سایت همسریابی با موافقت خانواده ها

شیفتگی و ازدواج علی رغم مخالفت خانواده‌ها

آشنایی و ازدواج اجباری ناشی از آن

اگر بخواهیم زندگی و خانواده ای سالم و ‌پر نشاط داشته باشیم، باید شروع زندگی و چرایی انتخابمان  و همسریابی مشخص باشد. البته ممین است در انتخاب همسر دقت یافی وجود داشته باشد ولی چون تداوم زندگی از سوی هر دو طرف تعمیق پیدا نمی یند، زندگی زناشویی دچار بحران شده و علیرغم عشق و علاقه ای یه در ابتدا داشتند به اختلاف و جدایی بیانجامد.

 

سه شنبه 13 مرداد 1394



برچسب ها : سایت همسریابی,همسریابی,انتخاب همسر,ازدواج,همسرگزینی,

دختر جوانی که متوجه انتشار عکس‌های خصوصی‌اش شده بود، به زندگی خود پایان داد.به گزارش فرهیختگان، پس از مرگ دختر جوان، مادر داغدیده‌اش برای پیگیری شکایت از فردی ناشناس که با انتشار تصاویر دخترش در فضای مجازی باعث افسردگی و اقدام به خودکشی و مرگ فرزندش شده بود به پلیس فتا مراجعه کرد.با توجه به اظهارات شاکی رسیدگی ویژه به این پرونده در دستور کار پلیس قرار گرفت. ماموران پس از جمع‌آوری اطلاعات پیرامون موضوع و بررسی شواهد موجود توانستند متهم 22 ساله را شناسایی و طی عملیاتی او را دستگیر کنند. پسر جوان با دیدن شواهدی که نشان می‌داد او عکس‌ها را پخش کرده، به ارتکاب جرم اعتراف کرد. او به ماموران گفت: «با وجود داشتن همسر و فرزند و سوابق کاری مفید در یکی از شرکت‌ها، با دیدن سایت همسریابی در فضای مجازی، این فکر به ذهنم رسید که با ثبت‌نام در این سایت با دختری آشنا شوم.» من با دختر شاکی آشنا شدم و ارتباط ما به شبکه‌های اجتماعی و تلفن همراه انجامید. با این ترفند که باید بیشتر با هم آشنا شویم دختر جوان را ترغیب کردم وارد شبکه اجتماعی شود و پس از جلب اعتماد، او عکس‌های خصوصی‌اش را برایم فرستاد.

سایت همسریابی

روزی که این عکس را انداختم، خوب به یاد دارم. جشن نامزدی پسرعمه ی کوچکم بود. بعد از مدت ها همه ی فامیل در باغ کوچک دایی بزرگ داماد جمع شده بودند. آن وقت ها، آقابزرگ هنوز زنده بود. برای پیشواز عروس و داماد، یک سبد ِبزرگ غنچه ی میخک ،کنار در گذاشته بودند. تا روی سر عروس و داماد بریزند. یادم هست که برای گرفتن این عکس چقدر فیلم بازی کردم. همه می دانستند که من از عکس گرفتن فراری ام و توی عکس ها غایب هستم، همیشه عکاس مراسم فامیل بودم و حالا برای اولین بار دلم می خواست عکسی از خودم برای تو بگیرم. سخت بود که از کسی بخواهم این کار را برایم انجام دهد... پس چطور باید این کار را می کردم؟... فکری به سرم زد.

ریز و درشت فامیل را جلوی در کشاندم و گفتم که باید چند عکس دست جمعی با آقابزرگ بگیریم... باید از این روز یادگاری برایمان بماند... خوب یادم هست، آقابزرگ را وسط سکوی سیمانی جلوی در نشاندم، همان سکویی که پشتش بوته ی نسترن سرخی بود که از تنه ی درخت چنار بالا رفته بود و گل های سرخش مجالی به سبزی برگ ها نداده بود... بقیه را یکی یکی دور تا دور آقابزرگ نشاندم و از هر طرف با گفتن: ' یک – دو – سه'، از ریز و درشت جمع فامیل عکس گرفتم. مثل همیشه یک نفر پیدا می شد که بگوید: ' حالا خودت ... خودتم بیا وایسا...' و من هم مثل همیشه می گفتم: ' باشه... بذار یکی دیگه بگیرم... نگاها به من... یک... دو... سه...' .

از پشت ِچشمی دوربین متوجه تغییر مسیر نگاه ها شدم و صدای بوق ماشین ها، خبر رسیدن عروس و داماد را می داد... جمع فامیل پخش و پلا شد و همگی برای استقبال به سمت خیابان رفتند... آقابزرگ به سختی عصایش را تکیه گاه پاها کرد و رو به دوربین بلند گفت: ' همسان گزینی ایشالله عروسی خودت دختر!...' و لبخند زد... دستی به نشانه ی تشکر بالا برد، در حالی که سرش را به نشانه ی احترام پایین می آورد... عادتش بود... همیشه همینطور از همه مان تشکر می کرد... خندیدم و انگشتم را روی دکمه شاتر فشار دادم و آقابزرگ را در قاب دوربین، کنار بوته ی سرخ نسترن نگه داشتم... .

اما... پس من چی؟... حالا چطور از خودم عکس بگیرم؟... نگاهم به سمت در رفت و مادر را دیدم که سبد چوبی میخک های رنگارنگ را به دست گرفته و برای استقبال می رود... پا تند کردم و گفتم: ' مامان... از من و آقاجون کنار این بوته یه عکس می گیری؟!...' مادر با تعجب نگاهی به من انداخت و مکثی کرد و گفت: ' خیلی خب... زود باش... وایسا پیش آقابزرگ که مهمونا رسیدن...'. سبد را از دستش قاپیدم و کنار آقابزرگ، پشت به بوته ی سرخ نسترن ایستادم... تمام حرف های نگفته ام را توی ذهنم مرور کردم و به لنز دوربین زل زدم...

: ' آماده... یک...'

می دانستم که حرف هایم را از توی همین عکس می خوانی... اما نمی دانستم چقدر و کدامشان را بگویم...

: ' دو...'

نه، بی فایده بود. آن همه حرف را نمی شد توی یک لحظه با چشم ها گفت... اصلا چه فرقی می کرد؟... چیزی که برایم در آن لحظه مهم بود، تو بودی... تویی که دلم می خواست کنارم باشی و نبودی... پس با چشم هایم بلند گفتم: ' جات اینجا خیلی خالیه!! '...

: ' سه...' .

پنجشنبه 27 اسفند 1394



برچسب ها : سایت همسریابی,جشن نامزدی,همسان گزینی, عروسی,

در برخي دانشجويان عامل فرار از تنهايي و هم صحبتي به چشم مي خورد كه مي تواند شرط لازم براي ازدواج باشد ولي كافي نيست. دانشجويان به وي‍ژه دانشجويان شهرستاني بايد ازدواج را پديده اي مهمتر و اساسي تر از (رفع تنهايي) تلقي كنند تا ازدواج و همسریابی موفقي داشته باشند که به خوشبختی منتهی گردد.

با کنار هم قرار دادن این امور در دوران عقددختر و پسر هنوز با خانواده خود بسر مي برند. خودشان رابيشتر متعلق به خانوادشان مي دانند تا به همسرشان، پدر و مادر ممكن است از آنها انتظار داشته باشند اسرار خود را با آنها در ميان بگذارند كه دراين صورت مشكلات زيادي بوجود مي آيد و در مسیر سایت همسریابی عامل مهمی است که اگر در گذشته خواستگار يا خواهاني داشتيد هرگز در اين مورد با همسرتان صحبت نكنيد چون موجب دل سردي و بي اعتنايي و تيرگي روابط شما مي شود.

Blog Skin